اتفاق ناگوار
پسر عزیزم متاسفم که نتونستم خاطرات تولد یک سالگیت رو به موقع بنویسم این روزا اصلا حالم خوب نیست غم بزرگی دارم که فقط خدا میتونه اون رو از دلم برداره آرسام جان دقیقا یک روز بعد تولدت مصیبت بزرگی برامون اتفاق افتاد که شوک بسیار بزرگی بهمون وارد شد حتی نوشتنش برام سخته متاسفانه خداوند بزرگ متعال تنها دایی مهربونت رو از ما گرفت عزیزترین رفیق مادرت از پیشمون پر کشید ورفت واقعا الان هم باور نمیکنم دیگه نمیتونم بردار عزیزم رو ببینم این روزا واقعا به همه مون داره سخت میگذره گلم تو عاشق دایی نریمان ت بودی ونبودش رو کامل حس میکنی هر چند که نمیفهمی دیگه واسه همیشه از کنارمون رفته اما به خدا قسم که تو هم دلتنگشی .....متاسفم عزیزم
آرسام عزیزم دایی ت عاشقت بود نمیتونم علاقه اش رو بهت بیان کنم اما خیلی دوست داشت خیلی واقعا ناراحتم که خداوند برادر عزیزم رو انقدر زود از کنارمون برد اون فقط ۲۲ سالش بود .
مامانم واقعا خیلی ناراحته از دست دادن دایی نریمان برامون خیلی دردناک بود .
آرسام عزیزم متاسفم که این خاطره ی تلخ در زندگیمون رغم خورد ومجبور شدم این حادثه دردناک رو برات بنویسم اما میخوام بدونی عزیز مامان این اتفاق دردناک باعث شد که نتونم خاطره تولدت رو بنویسم کاشکی روز تولدت به دایی ت زنگ میزدم ازش میخواستم برگرده از سرکار بیاد تولدت شاید اون اتفاق نمی افتاد ...... اما داداش عزیزم مارو تنها گذاشت رفت شنا کنه غرق شد خواهرش بمیره که انقد زود پرپر شد امیدوارم هیچکس داغ جون نبینه کمرمون زیر این مصیبت شکست .
پسر عزیزم امیدوارم هیچوقت دیگه مصیبت نبینی در زندگیت ومامانی رو ببخش این روزا خیلی خسته میشم خیلی ناراحتم ونمیتونم مثل سابق باهات بازی کنم باهم خوش بگذرونیم خدا انشاالله روح دایی نریمان رو با بهشت شاد کنه .
جوان نازنین در خاک رفتی
ازاین دنیای غم ،غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی وپاک رفتی
دلتنگ چهره ای هستم که نمیدانم خاک با او چه کرده😢😢😢😢
رفیق نیمه شب هایم غم است واشک تکراری
مدارا می کند عمریست با من، درد و بیماری
مرا از پای در می اورد این درد می دانم
امان از درد هجران وفغان از عمر اجباری